تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان صیغه 20 و آدرس sighe20.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
در مورد صفات اخلاقی که همه مشترکاً آنرا را خوب می دانند و معیاری برای ازدواج می دانند مثل صبر، مهربانی و بااخلاق و با ایمان بودن،چه توضیحاتی دارید؟
پاسخ- باید در مورد گزینش معیارها متناسب با انتخاب خویش توضیحاتی بدهیم تا این مطلب اندازه ای جابیفتد. ما در معیارها و صفات نمی توانیم به اشتراک صددرصد برسیم ولی می توانیم به یک اشتراک حداکثری برسیم. اولین نکته ای که باید در مورد گزینش معیارها درنظر گرفت جزئی کردن معیارهاست. مثلا در جلسات خواستگاری دختر خانم می گوید که من می خواهم همسرم آینده ام بااخلاق و باایمان باشد. آقاپسر هم می گوید که برای من هم اخلاق و ایمان مهم است. اینها مفهوم های کلی است که همه ما در اصل آن اشتراک داریم. کسی نیست که بگوید من دوست دارم طرف مقابلم بی اخلاق یا بداخلاق باشد. مهم این است که تعریف ما از اخلاق ،ایمان و رعایت آداب معاشرت چیست. جزئی کردن خیلی مهم است. در اکثر جلسات خواستگاری در مورد مسائل اقتصادی می گویند که زندگی ساده باشد. پسر و دختر دانشجویی می خواستند باهم ازدواج کنند، از دختر خانم پرسیدم که از نظر شما زندگی اقتصادی باید چگونه باشد؟ ایشان گفت :معمولی. از ایشان پرسیدم که وقتی ازدواج کردید ،دوست دارید در چه خانه ای زندگی کنید، ایشان گفت :یک خانه ی معمولی .من متوجه ی کلمه ی معمولی نشدم. از ایشان پرسیدم که شما در یک زیرزمین در یک منطقه ی پایین شهر زندگی می کنید. ایشان گفت: خیر.بعد ایشان یک آپارتمان اجازه ای را در یکی از مناطق بالای شهر نام برد. وقتی من این مطلب را به آقاپسر گفتم ،ایشان گفت که من نمی توانم همسریابی موقت اجازه ی چنین خانه ای را بدهم و بعد این ازدواج بهم خورد. زیرا دختر خانم منطقه ی دیگری را برای زندگی قبول نکرد و پسر هم توانایی پرداخت اجاره در آن منطقه را نداشت. پس زندگی معمولی از نگاه دختر خانم با زندگی معمولی از نگاه آقا پسر متفاوت بود. مثلا دختر خانم می گوید که من دوست دارم طرف مقابلم با اخلاق باشد. بعد از ازدواج ،خانم می بیند که آقا خیلی راحت با خانم های همکار یا همسایه برخورد می کند، خانم هم خیلی حساس می شود و می گوید که مگر تو نگفتی من اخلاق و ایمان را رعایت می کنم. آقا می گوید: این عین اخلاق است ، تو عقب افتاده هستی که توجه به مَحرم و نامحرم داری .این دو نفر معتقد هستند که اخلاق مهم است ولی یکی این کار را جزو اخلاق و دیگری آنرا جزو بی ایمانی سایت ازدواج موقت می داند. پس باید تعریف ما از این معیارهای مادی و معنوی مشخص باشد.
نکته ی دیگر واقعی کردن معیارهاست. گاهی انسان از معیارهای جوانان خنده اش می گیرد که چقدر فضایی فکر می کنند. مثلا دخترخانم (هجده ساله) در معیارهای معنوی می گوید که من دنبال یک استاد اخلاق می گردم که دو یا سه سال از من بزرگتر باشد، نماز شبش ترک نشود و کارهای مستحباتی انجام بدهد. آیا چنین فردی وجود دارد؟ شما می خواهید ازدواج کنید نه اینکه کلاس عرفان بروید. این مهم است که به بحث معنویت واقع گرایانه نگاه کنیم. البته کارهای معنوی خوب است. آیا زندگی از صبح تا شب کلاس اخلاق است؟ درمباحث مادی پسر می گوید که من یک نفری را می خواهم که دانشجوی ارشد باشد، قصد گرفتن دکترا داشته باشد و پدر و مادرش فرهنگی باشند ، تعداد خواهر و برادرانش کم باشد و ... اصلا ممکن است که فردی با این ویژگی ها پیدا نشود. شما که نمی خواهید از کره ی دیگری زن بگیرید شما می خواهید از کره ی زمین زن بگیرید. اضافه کردن ویژگی ها آنچنانی دایره ی انتخاب شما را تنگ می کند. پس واقعی کردن معیارها خیلی مهم است. ما می خواهیم کسی را انتخاب کنیم که در این دنیا وجود دارد .در واقع ما سایت همسریابی می خواهیم از بین اطرافیان دور و نزدیک فردی را انتخاب کنیم.
نکته ی بعدی درجه بندی کردن معیارها متناسب با روحیه ی افراد است یعنی ما باید یک معیارهای درجه یک و درجه ی دو داشته باشیم. معیارهای درجه دو ،معیارهای ترجیحی هستند که نباید خیلی به آنها حساس باشیم. مثلا فردی با توجه به شناخت خودش می گوید که ترجیح می دهد خانواده ی طرف مقابل کم جمعیت باشد ولی اگر نبود هم اشکالی ندارد ،این معیار درجه ی دو است. ولی فردی می گوید که با توجه به روحیه ام، من نمی توانم به خانواده ی پر جمعیت قدم بگذارم، این معیار درجه یک فرد است. پس درجه بندی معیارها متناسب با روحیه ی افراد است. ما یکسری معیارهای درجه یک را انتخاب می کنیم که اگر یکی ازاین معیارها در فرد وجود نداشت ،او را انتخاب نمی کنیم که می توان به آنها معیارهای حذفی گفت که طرف مقابل را از دایره ی انتخاب حذف می کند. پس شما باید روی معیارهای درجه یک خودتان حساس باشید.
نکته ی بعدی حذف معیارها متناسب با روحیه های اشتباه تا حد ممکن است. معیارهای ما باید متناسب با آن چیزی که هستیم باشد نه متناسب با آنچه باید باشیم. بعضی ها در انتخاب معیارهای شان، آن شخصیت ایده آلی را که از خودشان دارند یا دوست دارند باشند، در نظر می گیرند و بعد معیارهای شان را بر اساس آن تنظیم می کنند. مثلا طرف می گوید که معیارهای مادی نباید خیلی مهم باشد ولی وقتی طرف به خودش برمی گردد می بیند که معیارهای مادی برایش مهم است و نمی تواند در یک خانه ی خیلی پایین زندگی کند و احساس خوشبختی کند. اگر این فرد می تواند خودش را عوض کند اشکالی ندارد ولی اگر نمی تواند خودش را عوض کند ،نباید خودش را گول بزند و بگوید که مسائل مادی مهم نیست. پس شما آن چیزی را که هستید در نظربگیرید نه آن چیزی که باید باشید. ما نمی گوییم که نباید رشد و کمال کنیم ولی اگر شما به رشد و کمال اعتقاد دارید، قبل از ازدواج روی آن کار کنید که در درون شما این ملاک ها بی اهمیت شود. مثلا در مورد قیاقه افراد باید گفت که این قدر که افراد به قیافه اهمیت می دهند، قیافه مهم نیست ولی ممکن است که برای فردی، قیافه خیلی مهم باشد. این فرد باید این معیار اشتباه را در معیارهایش قرار بدهد. اگر این فرد، همسری سایت همسریابی دو همدم را انتخاب کند که قیافه اش به دلش ننشیند، در آینده با مشکل مواجه می شود.
نکته ی دیگر اینکه روی مسئله ی ازدواج منطقی باشیم و با تفکر و حکمت روی ازدواج دقت کنیم و هر معیاری را به اندازه ای که در خوشبختی ما دخالت دارد انتخاب کنیم. بعضی از ملاک هایی که ما در ازدواج می گذاریم ربطی به بدبختی یا خوشبختی ما ندارد. و معیارهای سطحی است. مثلا بعضی ها روی شغل پدر خیلی حساس هستند. این مسئله به تنهایی نمی تواند روی زندگی موثر باشد. و نمی تواند نشان دهنده ی خوشبختی یا بدبختی باشد. یادمان باشد که می خواهیم ازدواج کنیم پس ملاک هایی را که در ازدواج موثر است در نظر بگیریم.
الان مشکلات اقتصادی بقدری زیاد است که خیلی از جوانانی که ازدواج کرده اند به جوانان دیگر مشاوره می دهند که ازدواج نکنند، راهنمایی بفرمایید.
پاسخ- درهمین وضعیت اقتصادی ازدواج هایی شکل می گیرد که ما نمی توانیم آنرا انکار کنیم. البته تعداد ازدواج ها به اندازه ی مطلوب نیست اما تعداد آنها کم هم نیست. در طول سال، هزاران ازدواج در جامعه ی ما شکل می گیرد که در تعداد قابل توجهی از آنها بخاطر ندانستن مهارت های ازدواج و دقت نکردن به آنها، این ازدواج ها دچار مشکل است. الان ما درجامعه ای نیستیم که بخاطر مشکلات اقتصادی در ازدواج بسته شده باشد. وقتی عده ای بدون توجه به داشتن این مهارت ها ازدواج می کنند و زندگی شان دچار طلاق عاطفی یا رسمی می شود. بعد پس لرزه و انعکاس این طلاق ها به جامعه منتقل می شود و زندگی دیگران را هم در گیر خواهد کرد. پس معیارهای انتخاب همسر در کشوری که این قدرجوان دارد، یک بحث منطقی است .
واقعیت این است که ما در زندگی مان، گاهی اوقات نعمت ها را می بینیم ولی آنگونه که باید به آن توجه نمی کنیم. کسانی که در مورد مشکلات اقتصادی صحبت می کنند بدانند که ما هم مشکلات اقتصادی را درک می کنیم و آنرا انکار نمی کنیم ولی ما باید به نعمت هایی که در زندگی مان وجود دارد دقت کنیم. گاهی می گویند که در مسائل اقتصادی کار به مو رسیده ولی پاره نشده ،این خودش یک نعمت است. وقتی شما همسری مثل فرشته دارید این یک نعمت است. شکر این نعمت ها را بجا بیاورید که طبق وعده ی خدا با شکر کردن، نعمت ها فراوان می شود.
مسئولین بدانند که میز ریاست برای آنهاست و انتقادها برای ماست. ما در برنامه های مان انتقادها را می شنویم و از آنها ناراحت نمی شویم. اما واقعا پا گذاشتن در حیطه ی مسئولیت دل شیر می خواهد و کسی که وارد وادی مسئولیت می شود، کوچکترین کوتاهی اش، در جامعه نشان داده می شود. رئیس جمهور و مسئولین نگاه شان به ازدواج چیست؟ ازدواج را چندمین مسئله ی خودشان می دانند؟ اگر کسی نقش ازدواج را در امنیت فرهنگی جامعه و امنیت اقتصادی جامعه نداند ،بنظر من شایسته ی مسئولیت نیست. کسی که نداند اگر ازدواج جوانان یک جامعه تسهیل نشود، چه اتفاقی در جامعه می افتد شایسته ی مسئولیت نیست. اگر مسئولی بتواند کاری در این مورد انجام بدهد که مطمئن هستم با تدبیر می شود، و به آن بی توجهی کند حتما در قیامت باید جواب دهد و مسئول است. بسیاری از گناهانی که جوانان ما انجام می دهند بخاطر دست نیافتن آنها به ازدواج است و گناهش به گردن مسئولینی است که می توانند کاری بکنند(با تدبیر و صرفه جویی) اما انجام نمی دهند. چرا در جامعه ی ما در مورد بسیاری از مسائل گفتمان شکل می گیرید ولی در مورد ازدواج براحتی از کنار آن رد می شوند ؟ آیا مسئله ی ازدواج هم باید سیاسی بشود تا منافع جناح ها درگیر بشود تا جزو رتبه ی اول دغدغه ها قرار بگیرد؟ وقتی متوسط سن ازدواج ما در کلان شهرها از سی سال گذشته است ، آیا این هشدار و زنگ خطر نیست؟ چرا بعضی ها این زنگ خطر را نمی شنوند؟ یک مسئول جواب بدهد: نگاه و تحلیل شما از جامعه ای که سن ازدواج جوانانش بالای 28 سال رفته چیست؟
به مردم هم باید گفت :مسائل اقتصادی سنگین است ولی آیا شما باید در این گرانی ازدواج را آسانتر بگیرید یا سخت تر ؟ دختر خانم ،چرا وقتی مادر شما کمی جهیزیه را سبک تر می گیرد، شما قهر می کنید؟ آقاپسر، چرا وقتی پدر شما می خواهد عروسی شما را کمی ساده تر بگیرد ناراحت می شوید؟ پدرو مادرهایی که می گویند: دختر و پسرها درخانه مانده اند چرا وقتی به خواستگاری دختر شما می آیند یا به خواستگاری می روید ،بلند پروازانه فکر می کنید و سطح بالا می گیرید؟ اگر کسی به ما رحم نمی کند، آیا خودمان نمی توانیم به خودمان رحم کنیم؟ چرا ما داریم خودمان را آزار می دهیم؟ اگر این روحیه ی چشم و همچشمی و توقعات بالا حذف نشود، هر چند هم که مسئولین وام ازدواج بدهند ،خرج زیاده خواهی های ما می شود.
کسانی که وضع مالی شان خوب است و به خودشان اجازه می دهند که هر نوع جهیزیه و هر نوع عروسی بگیرند، بدانند که وقتی آنها جهیزیه وعروسی آنچنانی می گیرند و آنرا در جامعه تبلیغ می کنند سطح متوسط توقعات مردم بالا می رود. و مردم دیگر به چیزهای ساده و عادی قانع نمی شوند .خوب است مالی که خدا به شما داده ،مدبرانه و حکیمانه خرج کنید. بجای اسراف در یک ازدواج ،می توانند به چند ازدواج کمک کنند. همه باید با هم همکاری کنند ولی متاسفانه این همکاری بین مردم، مسئولین و قشر پولدار وجود ندارد.
در جامعه ی اسلامی که همه در ماه رمضان روزه می گیرند همه باید به فکر همدیگر باشند .مثلا در مجلس ختم یک پولدار چندین دسته گل آورده می شود که آخر خراب می شود. در جامعه ای که دین حرف اول را می زند باید متفاوت فکر کرد. اسراف برای فرد پولدار و غیر پولدار حرام است و کمک کردن به دیگران حتی برای کسانی که وضع مالی خوبی ندارند توصیه شده است. پس ما نباید طبقه ی مرفه را الگوی خودمان قرار بدهیم و طبقه ی مرفه هم باید مراعات مردم عادی را بکنند .
در مورد بحث مهارت های انتخاب همسر توضیح بفرمایید.
پاسخ- نکته ی اول این است که ما درمرحله ی اول باید خودمان را بشناسیم سایت همسریابی شیدایی و راه مان را انتخاب کنیم بعد همراه مان را انتخاب کنیم .نکته دوم این است که متناسب با راهی که انتخاب کرده ایم قبل از اینکه شخص خاصی را در ذهن بیاوریم، معیارهای مان را مشخص کنیم. و افرادی را که بعنوان گزینه ازدواج به ما معرفی می شوند با آن معیارها بسنجیم .معیارها هم دو دسته هستند :درجه یک و دو. معیارهای درجه ی یک معیارهایی هستند که حتما باید وجود داشته باشد و الا باید آن گزینه حذف شود.
بحث اصلی این است که انتخاب باید عاقلانه باشد یا عاشقانه؟ الان فضای روابط انسان ها خیلی باز است و روابط احساسی در جامعه رواج پیدا کرده است. دختر و پسر در بیرون (دانشگاه ،محل کار یا پارک)همدیگر را می بییند ،یک ارتباط احساسی با یکدیگر برقرار می کنند بعد تصمیم می گیرند که با یکدیگر ازدواج کنند. این یک نوع انتخاب است.وقتی ما به این نوع انتخاب انتقاد وارد می کنیم می گویند که انسان باید با عشق ازدواج کند. و نباید با عشق مخالفت کرد.
بپذیریم: دو نفری که در این ارتباط احساسی با یکدیگر رفت و آمدی دارند و دوستی دارند، یکی دختر و یکی پسر است. اینها جوان هستند و گرایش غریزی در جوان در اوج است . نتیجه ارتباط بین یک دختر و پسر که الان مرسوم است ،می شود محبت و عشق . وقتی رابطه عشق و محبت بوجود بیاید ،شناخت بوجود نمی آید .خاصیت عشق خاصیت علاقه های خیلی زیاد است که باعث می شود طرف مقابل عیب های فرد مورد علاقه اش را نبیند. و فقط خوبی ها را ببیند. در واقع خاصیت این نوع محبت و علاقه ها این است که دقت انسان را در نگاه کردن از بین می برد و عیب ها را کوچک نشان می دهد و خوبی ها را بزرگ نشان می دهد. مثلا دخترخانمی تا دو ماه پیش می گفت که من از پسری که اهل دود باش خوشم نمی آید. چه پولدار، چه نمازشب خوان. یعنی این جزو معیارهای درجه ی یک او بوده است. در بیرون با پسری آشنا می شود که اتفاقا اهل دود است. وقتی به او می گوییم که این پسر اهل دود است می گوید :نباید سخت گرفت ،جوان است کنار می گذارد .یعنی این قدر این عیب برای او کوچک شده است که دیگر برایش مهم نیست و جزو معیار درجه دو هم نیست. یا آقاپسری می گوید که می خواهم با خانمی ازدواج کنم که در ارتباطش با پسرها خیلی خویشتن دار باشد ولی به خانمی علاقمند می شود که اتفاقا اخلاقش متفاوت با معیار این پسر است، وقتی به پسر اعتراض می کنیم می گوید که شما به روز نیستید و زمانه عوض شده است. یعنی تفکر این پسر درعرض دو ماه عوض شده .چیزی که ملاک این آقا پسر را عوض کرده عشق و علاقه است.
مشکل دوم دراین نوع ازدواج ها این است که شناخت حاصل می شود و عیب ها در اندازه ی واقعی خودش معلوم می شود ولی جوان می گوید: امان از عاشقی یعنی می داند که طرف به دردش نمی خورد و معیارهای درجه یک او را ندارد ولی نمی تواند به کس دیگری فکر کند. پس شناخت ایجاد می شود ولی ضمانت اجرایی وجود ندارد. انتخاب هایی که با عشق شروع می شود این دو آسیب را دارد بخاطر همین ما معتقد هستیم که انتخاب باید عاقلانه باشد یعنی وقتی شناخت کامل شد و فرد همسو با معیارهای طرف مقابل بود ،عشقی در انسان بوجود می آید که این عشق قابل اعتماد است و می توان بر اساس آن تصمیم گرفت.
می گویند :عشق ایجاد شدنی است نه کردنی ،آیا این درست است ؟
من با این جمله مخالف هستم .اگر ما عشق و محبت را بعد از معرفت بدست بیاوریم،این همان عشقی شدنی است که شما می گویید. این عشق در یک فرایند معرفتی ایجاد شده است. مثلا شما از فردی بدتان می آید وقتی از او شناخت پیدا می کنید نمی توانید محبت را به خودتان تزریق کنید ولی وقتی شناخت پیدا می کنید می بیند که او را دوست دارید. این عشق درست است ولی عشقی که بعضی ها می گویند عشقی است که از آسمان آمده و در دل انسان می افتد و انسان متوجه می شود که عاشق شده. عشق هایی که با یک نگاه یا صدا می آید خیلی راحت می آید. عشق هایی که به این راحتی می آید به همان راحتی از بین می رود. این عشق ها برای تعیین زندگی و مادر آینده قابل اعتماد نیست.
بعضی ها می گویند که مگر می شود بدون عشق، انتخاب کرد؟
شناخت بدون ارتباط بدست نمی آید ولی کدام ارتباط؟ ارتباط های خیابانی؟ خواستگاری های رسمی و گفتگو یک نوع ارتباط است که نتیجه ی آن می شود شناخت.
زمان تصمیم به ازدواج و بله گفتن در زمان خواستگاری ، به دل تان رجوع کنید و ببینید که طرف مقابل به دل تان نشسته یا خیر و تمایل و علاقه به او دارید یا خیر. اگر اندازه ای علاقه وجود نداشته باشد نباید براحتی وارد این زندگی شد زیرا این یک ریسک و خطر است .بعضی ها می گویند: همین که به دلت افتاد نشان دهنده ی این است که شما به درد همدیگر می خورید که ما با این حرف مخالف هستیم. پس به هر علاقه ای نمی شود اعتماد کرد ولی بدون علاقه هم نمی توان ازدواج کرد. علاقه باید بعد از شناخت بوجود بیاید که اگر اندازه ای ایجاد شد قابل اعتماد است ولی اگر این علاقه ایجاد نشد حتی شناخت هم کامل بود، این ازدواج پر خطر است.
در مورد معیارهای انتخاب همسر توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – اولین مهارت انتخاب همسر ،انتخاب خویش است. یعنی غدغه ها و هدف مان را انتخاب کنیم تا کسی را انتخاب کنیم که در مسیر رسیدن به اهداف همراه ما باشد . مهارت دوم این است که متناسب با اهدافی که در زندگی داریم معیارهایی را انتخاب کنیم بدون در نظر گرفتن شخص خاصی ،تا با این معیارها شخصیت آینده ی همسرمان را تضمین کنیم. معیار سوم این است که در این انتخاب عقل فرمانده ما باشد نه احساس.
معیار چهارم ِزمانی است که خواستگاری بصورت رسمی انجام گرفته و می خواهیم همدیگر را بشناسیم. اولین مرحله در شناخت گفتگوی خواستگاری است. این رسم خوبی است ولی در گذشته این رسم آنقدرها باب نبوده که دختر و پسر سایت همسریابی با هم صحبت کنند و حرفهای همدیگر را بشنوند ولی امروزه این رسم در تمام قسمت های کشور وجود دارد. این رسم یک جنبه ی منفی هم دارد. معمولا در مشاوره های بعد از ازدواج وقتی با جوانان صحبت می کنیم و در مورد گفتگوهای خواستگاری سوال می کنیم متوجه می شویم که از این رسم بخوبی استفاه نکرده اند. بعضی ها در عرض ده دقیقه جواب مثبت یا منفی را به خانواده شان می دهند. در عرض این ده دقیقه احساس می کنند که به دل همدیگر نشسته اند و به درد همدیگر می خورند .معمولا با ده دقیقه نمی توان فردی را شناخت.
نظرات شما عزیزان: